بررسی چهارده اعجاز علمی قرآن در تفسیر نمونه
بخش اول
چکیده
در آیات متعددی از قرآن کریم به مباحث علمی اشاره شده است. از آنجا که برخی از این اشارات علمی در زمان نزول قرآن کشف نشده بود و بشر قرنها بعد به بخشی از آنها پی برد، طرح این مطالب علمی در قرآن، اخبار غیبی و اعجاز علمی این کتاب آسمانی محسوب میشود. در تفسیر نمونه ذیل آیات علمی قرآن، اکتشافات و علوم روز مورد توجه بوده و اعجازهای علمی آنها مشخص گردیده است.
در این مقاله آیاتی که در تفسیر نمونه سخن از اعجاز علمی آنها به میان آمده است، گردآوری و در پاره ای از موارد تحلیل شده است. این موارد 14 موضوع است که عبارتند از: تزیین آسمان با ستارگان؛ جایگاه و مسیر مشخص ستارگان؛ حرکت دورانی و جریانی خورشید؛ حرکت زمین؛ قانون جاذبه؛ آماده شدن زمین برای زراعت به وسیله باران؛ زوجیت در گیاهان؛ رستاخیز انرژیها؛ تشکیل تمام اجسام از اتم؛ زندگی اجتماعی زنبور عسل؛ آفرینش انسان از علق؛ شکل گیری استخوان ها در جنین؛ رقیق تر بودن هوا در ارتفاعات و بریدگی میان رشته کوهها.
کلید واژهها: قرآن، تفسیر نمونه، اعجاز، علم، اعجاز علمی قرآن.
مقدمه
اعجاز علمی از مهمترین ابعاد اعجاز قرآن در عصر حاضر است. تفسیر ارزشمند «نمونه» نوشته مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی و همکاران از جمله تفاسیری است که نسبت به اعجاز علمی قرآن کریم رویکردی مثبت و متعادل دارد. شیوه این تفسیر استخدام علوم در فهم، تفسیر و بیان اعجاز علمی قرآن است و تلاش کرده است تا از علوم قطعی در این راستا استفاده کند نه اینکه نظریههای اثبات نشده را بر قرآن تحمیل نماید.
مؤلف محترم در تفسیر آیه شریفه ذلِکَ الْکِتَابُ لاَرَیْبَ فِیهِ هُدىً لِلْمُتَّقِینَ (بقره/ 2) مینویسد: «جالب اینکه گذشت زمان نه تنها طراوت قرآن را نمیکاهد، بلکه با پیشرفت علوم و برداشته شدن پرده از روی اسرار کائنات، حقائق قرآن روشنتر میگردد و هر قدر علم به سوی تکامل پیش میرود، درخشش این آیات بیشتر میشود. این یک ادعا نیست، واقعیتی است که به خواست خدا در لابهلای همین کتاب تفسیر به آن پی خواهیم برد» (مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، 1/ 66).
همچنین ذیل تفسیر آیه 89 از سوره مبارکه اسراء مینویسد: «این آیه در واقع، بیان یکی از جنبههای اعجاز قرآن یعنی جامعیت آن است. به راستی این تنوع محتویات قرآن، آن هم از انسانی درس نخوانده عجیب است؛ چرا که در این کتاب آسمانی، هم دلایل متین عقلی با ریزهکاریهای مخصوصش در زمینه عقاید آمده و هم بیان احکام متین و استوار بر اساس نیازمندیهای بشر در همه زمینهها. هم بحثهای تاریخی قرآن در نوع خود بینظیر، هیجانانگیز، بیدارگر، دلچسب، تکاندهنده و خالی از هر گونه خرافه است و هم مباحث اخلاقیش که با دلهای آماده همان کار را میکند که باران بهار با زمینهای مرده! مسائل علمی که در قرآن مطرح شده، پرده از روی حقایقی بر میدارد که حداقل در آن زمان برای هیچ دانشمندی شناخته نشده بود» (همان، 12/ 276).
همچنین در جای دیگر تفسیر نمونه بیان میدارد: «میدانیم قرآن یک کتاب علوم طبیعی نیست، بلکه یک کتاب انسانسازی است و بنابراین، نباید انتظار داشت که جزئیات این علوم از قبیل مسائل مربوط به تکامل، تشریح، جنینشناسی، گیاهشناسی و مانند آن در قرآن مطرح شود، ولی این مانع از آن نخواهد بود که به تناسب بحثهای تربیتی اشارة کوتاهی به قسمتهایی از این علوم در قرآن بشود» (همان، 11/ 81). با توجه به این رویکرد، به بررسی موارد چهاردهگانهای از اعجاز علمی که در این تفسیر بیان شده، میپردازیم.
1ـ تزیین آسمان با ستارگان
إِنَّا زَیَّنَّا السَّمَاء الدُّنْیَا بِزِینَةٍ الْکَوَاکِبِ (الصافات/ 6)؛ «در حقیقت، ما آسمان نزدیک را با زیور سیّارات آراستیم».
نکتة علمی
خدای متعال در آیه فوق میفرماید: «آسمان پایین را با کواکب تزیین کردیم»، در حالی که فرضیهای که در آن زمان بر افکار و دانشمندان حاکم بود میگفت فقط آسمان بالا (آسمان هشتم طبق فرضیه بطلمیوس) آسمان ستارگان ثوابت است.
ولی چنان که میدانیم، بطلان این فرضیه اثبات شده و عدم پیروی قــرآن از فرضیة نادرست مشهور آن زمان، خود معجزه زندهای از این کتاب آسمانی است (همان، 19/17).نکته جالب دیگر اینکه از نظر علم امروز مسلم است که چشمک زدن زیبای ستارگان به خاطر قشر هوایی است که اطراف زمین را فرا گرفته و آنها را به این کار وا میدارد و این با تعبیر «السماء الدنیا»؛ (آسمان پایین) بسیار مناسب است، اما در بیرون جو زمین، ستارگان حالت زیبای چشمک زنی را ندارند.
2ـ جایگاه و مسیر مشخص ستارگان
فَلَا أُقْسِمُ بِمَوَاقِعِ النُّجُومِ وَإِنَّهُ لَقَسَمٌ لَّوْ تَعْلَمُونَ عَظِیمٌ (واقعه/ 75 و 76)؛ «و به جایگاه ستارگان، سوگند یاد مىکنم! و مسلماً، آن سوگند بزرگى است، اگر (بر فرض) بدانید!».
نکتة علمی
امروزه برای ما روشن شده است که ستارگان آسمان هر کدام جایگاه مشخصی دارد و مســیر و مدار آنها که طبق قانون جاذبه و دافعه تعیین میشود، بسیار دقیق و حساب شده است. سرعت سیر هر کدام از آنها با برنامه معینی انجام میپذیرد. این مسأله گرچه در کرات دور دست دقیقاً قابل محاسبه نیست، اما در منظومه شمسی که خانواده ستارگان نزدیک به ما را تشکیل میدهد، دقیقاً مورد بررسی قرار گرفته و نظام مدارات آنها به قدری دقیق و حساب شده است که انسان را به شگفتی وا میدارد.
هنگامی که به این نکته توجه کنیم که طبق گواهی دانشمندان تنها در کهکشان ما حدود یک هزار میلیون ستاره وجود دارد و در جهان، کهکشانهای زیادی موجود است که هر کدام مسیر خاصی دارد، به اهمیت این سوگند قرآن بیشتر پی میبریم. همچنین دانشمندان فلکی معتقدند این ستارگان که تعداد آنها بیش از میلیاردها عدد است، فقط قسمتی از آنها را با چشم غیرمسلح میتوان دید و قسمت بسیار بیشتری را جز با تلسکوبها نمیتوان دید. حتی قسمتی از آنها با تلسکوب هم دیدهشدنی نیست، بلکه فقط با وسائل خاصی میتوان از آنها عکسبرداری کرد و همه اینها در مدار مخصوص خود شناورند و هیچ احتمال نیز وجود ندارد که یکی از آنها در حوزة جاذبه ستاره دیگری قرار گیرد یا با ستاره دیگری تصادف کند.
در واقع، چنین تصادفی همانند این است که فرض کنیم یک کشتی اقیانوسپیما در دریای مدیترانه با کشتی دیگری در اقیانوس کبیر تصادف کند، در حالی که هر دو کشتی به یکسو و با سرعت واحدی در حرکتند. چنین احتمالی اگر محال نباشد، لااقل بعید است. با توجه به این اکتشافات علمی از وضع ستارگان اهمیت سوگند بالا بیشتر روشن میگردد؛ از اینرو، آیه بعد میافزاید: وَإِنَّهُ لَقَسَمٌ لَوْ تَعْلَمُونَ عَظِیمٌ (واقعه/ 76)؛ «و مسلماً، آن سوگند بزرگى است، اگر (بر فرض) بدانید!».
این آیه به خوبی گواهی میدهد که علم و دانش بشر در آن زمان این حقیقت را به طور کامل درک نکرده بود و این خود که در عصری که شاید هنوز عدهای میپنداشتند ستارگان میخهای نقرهای هستند که بر سقف آسمان کوبیده شدهاند، یک اعجاز علمی قرآن به شمار میرود. یک چنین بیانی، آن هم در محیطی که به حق محیط جهل و نادانی بود، محال است از یک انسان عادی صادر شود (همان، 23/ 265).
3ـ حرکت دورانی و جریانی خورشید
وَالشَّمْسُ تَجْرِی لِمُسْتَقَرٍّ لَّهَا ذَلِکَ تَقْدِیرُ الْعَزِیزِ الْعَلِیمِ وَالْقَمَرَ قَدَّرْنَاهُ مَنَازِلَ حَتَّى عَادَ کَالْعُرْجُونِ الْقَدِیمِ لَا الشَّمْسُ یَنبَغِی لَهَا أَن تُدْرِکَ الْقَمَرَ وَلَااللَّیْلُ سَابِقُ النَّهَارِوَکُلٌّ فِی فَلَکٍ یَسْبَحُونَ (یس/ 38ـ40)؛ «و خورشید که تا قرارگاهش روان است؛ این اندازهگیرى (خداى) شکستناپذیر داناست * و ماه را برایش منزلگاههایى قرار دادیم، تا اینکه همچون شاخک دیرینه [قوسى شکلِ زرد رنگ] برگردد * نه خورشید برایش سزاوار است که ماه را دریابد، و نه شب بر روز پیشى گیرنده است؛ در حالى که هریک در مدارى شناورند».
نکتة علمی
آن روز که این آیات نازل شد، فرضیه هیأت بطلمیوس با قدرت هر چه تمام بر محافل علمی حاکم بود. طبق این فرضیه، اجرام آسمانی به خودی خود گردشی نداشتند، بلکه در دل افلاک که اجسامی بلورین و همچون طبقات پوست پیاز روی هم متراکم بودند، میخکوب شده بودند و حرکت آنها تابع حرکت افلاکشان بود.
بنابراین، در آن روز نه شناور بودن خورشید مفهومی داشت و نه حرکت طولی و جریانی آن، اما بعد از فرو ریختن پایههای فرضیة بطلمیوس در پرتو کشفیات قرون اخیر و آزاد شدن اجرام آسمانی از قید و بند افلاک بلورین، این نظریه قوت گرفت که خورشید در مرکز منظومه شمسی ثابت و بیحرکت است و تمام منظومه شمسی پروانهوار به گرد آن میچرخند.
در اینجا باز مفهوم تعبیرات آیات فوق که حرکت طولی و دورانی را به خورشید نسبت میداد، روشن نبود تا اینکه باز علـم به پیشرفت خود ادامـه داد و حرکتهایی برای خـورشید ثابت شد حرکتهایی از قبیل:
1ـ حرکت وضعی آن به دور خودش؛ 2ـ حرکت طولی آن همراه منظومه شمسی به سوی نقطه مشخصی از آسمان؛3ـ حرکت دورانی آن همراه مجموعه کهکشانی که جزیی از آن است.و بدین ترتیب، یک معجزه دیگر علمی برای قرآن به اثبات رسید.برای روشنتر شدن این مسأله، قسمتی از بحثی را که در یکی از دایرةالمعارفها پیرامون حرکت خورشید آمده است، در اینجا میآوریم.
خورشید دارای حرکات ظاهری (حرکت یومی و حرکت سالیانه) و حرکات واقعی است. خورشید در حرکت یومی و حرکت ظاهری کره آسمان شرکت دارد. در نیمکره ما از مشرق طلوع میکند، در طرف جنوب از نصف النهار محل میگذرد و در مغرب غروب مینماید. عبور آن از نصف النهار (ظهر حقیقی) را مشخص میسازد. خورشید، حرکت (ظاهری) سالیانهای به دور زمین نیز دارد که هر روز آن را نزدیک یک درجه از مغرب به طرف مشرق میبرد. در این حرکت، خورشید سالی یکبار از مقابل برجها میگذرد. مدار این حرکت در صفحه دائرة البروج واقع است. این حرکت در تاریخ نجوم اهمیت فراوان داشته است، اعتدالین و انقلاب و میل کلی مربوط به آن، و سال شمسی مبتنی بر آن است.
علاوه بر این، حرکات ظاهری حرکت دورانی کهکشان، خورشید را با سرعت حدود یک میلیون و یکصد و سی هزار کیلومتر در ساعت در فضا میگرداند، اما در داخل کهکشان ثابت نیست بلکه با سرعتی قریب هفتاد و دو هزار و چهارصد کیلومتر در ساعت! به جانب صورت فلکی حرکت میکند و اینکه ما از این حرکت سریع خورشید در فضا بیخبریم، به سبب دوری اجرام فلکی است که مأخذ تشخیص این حرکت وضعی خاص نیز هست. دوره حرکت وضعی خورشید در استوای آن حدود بیست و پنج شبانه روز میباشد (همان، 18/ 388).
بررسی
درباره انطباق حرکتهای خورشید با آیات مورد بحث، تذکر چند نکته لازم است:
نکته اول ـ سه احتمال در کلمه «مستقر» وجود دارد؛ مصدر میمی اسم مکان و اسم زمان. همچنین چند احتمال در معنای لام در «لمستقر» وجود دارد؛ به معنی «الی»، «فی» و به معنی غایت. همچنین در مورد کلمه «جریان» چهار احتمال وجود دارد؛ حرکت انتقالی طولی، حرکت وضعی، ادامه حیات زمانی و حرکت درونی خورشید. با ترکیب این احتمالات با یکدیگر 36 احتمال در معنای آیه متصور است که ممکن است همه این احتمالات مراد آیه باشد.
پس این احتمال هم وجود دارد که جریان (حرکت) دیگری هم برای خورشید وجود داشته باشد که هنوز کشف نشده باشد و آن هم مراد باشد؛ از اینرو، نمیتوان به طور قطعی گفت که مقصود آیه یکی از این احتمالات است و دیگر احتمالات شناخته شده یا کشف نشده را نفی کرد. البته ظاهر آیات 37ـ40 سوره یس، همان معنای حرکت دورانی خورشید در یک مدار ثابت است که با واژه «یسبحون» در ذیل آیه تأیید میشود.
نکته دوم ـ حرکت انتقالی خورشید به طرف یک مکان نامعلوم را میتوان از کلمه «لمستقر» استفاده کرد، اما تعیین این مکان (ستاره وگا یا…) یا تحمیل آن بر آیه قرآن صحیح به نظر نمیرسد؛ چرا که تعیین قطعی این مکان مشخص نیست؛ لذا نمیتوان مکانهای حدسی را به قرآن نسبت داد.
نکته سوم ـ اشارات صریح قرآن به حرکت خورشید ـ هر کدام از معانی حرکت و جریان را که در نظر بگیریم ـ از مطالب علمی قرآن و نوعی رازگویی است؛ چون قرآن کریم در زمانی سخن از مدار (فلک) خورشید و جریان و حرکت واقعی آن گفته که هیأت بطلمیوسی فقط همین حرکت کاذب را به رسمیت میشناخت و این مطلب، عظمت علمی قرآن و آورنده آن، یعنی پیامبر اکرم(ص) را نشان میدهد.
نکته چهارم ـ در مورد اینکه آیا این اشارات علـمی قـــرآن اعجاز علمـی آن را اثبات میکند یا خیر، میتوان تفصیل قایل شد؛ بدین معنی که بگوییم بخشی از این حرکتها قبلاً توسط کتاب مقدس گزارش نشده بود، بلکه توسط قرآن و بر خلاف هیأت بطلمیوسی بیان شده است، پس اعجاز علمی قرآن است. آنچه کتاب مقدس از آن خبر داده، همان جملهای است که میگوید: و «خورشید» مثل پهلوان از دویدن در میدان شادی میکند» (کتاب مقدس، کتاب مزامیر، 19/ 5).
از این جمله فقط حرکت انتقالی دورانی خورشید استفاده میشود؛ چون پهلوانان در میادین به طرف جلو و به صورت دورانی میدوند. اما حرکتهای دیگر مثل حرکت انتقالی طولی، حرکت وضعی، حرکت زمانی و حرکت دورانی خورشید از ابتکارات قرآن است که اعجاز علمی آن را ثابت میکند (رضایی اصفهانی، پژوهشی دراعجاز علمی قرآن، 1/ 169).
4ـ حرکت زمین
وَتَرَى الْجِبَالَ تَحْسَبُهَا جَامِدَةً وَهِیَ تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ صُنْعَ اللَّهِ الَّذِی أَتْقَنَ کُلَّ شَیْءٍ إِنَّهُ خَبِیرٌ بِمَا تَفْعَلُونَ (نمل/ 88)؛ «کوهها را میبینی و آنها را ساکن و جامد میپنداری، در حالی که مانند ابر در حرکتند. این صنع و آفرینش خداوندی است که همه چیز را متقن آفریده است. او از کارهایی که شما انجام میدهید، آگاه است».
نکتة علمی
قرآن در این آیه به مسأله مبدأ و معاد و نشانههای قدرت و عظمت خداوند در عالم هستی و همچنین حوادث رستاخیز پرداخته است. بسیاری از مفسران معتقدند این آیه به حوادث آستانه رستاخیز اشاره دارد؛ چرا که میدانیم در پایان این جهان و آغاز جهان دیگر، زلزلهها، انفجارها و دگرگونیهای عظیم واقع میشود و کوهها از هم متلاشی میگردند. این نکته در بسیاری از سورههای آخر قرآن صریحاً آمده است.
قرار گرفتن این آیه در میان آیات رستاخیز، دلیل و گواه این تفسیر است، ولی قراین فراوانی در آیه وجود دارد که تفسیر دیگری را تأیید میکند و آن اینکه آیه فوق از قبیل آیات توحید و نشانههای عظمت خداوند در همین دنیاست و به حرکت کره زمین که برای ما محسوس نیست، اشاره میکند. در توضیح این تفسیر، مطالب زیر جالب توجه است:
1. آیه میگوید: گمان میکنی کوهها جامد و ساکنند، در حالی که همچون ابر در حرکتند. معلوم است این تعبیر با حوادث آغاز رستاخیز سازگار نیست؛ چرا که این حوادث به قدری آشکار است که به تعبیر قرآن از مشاهده آنها مادران کودکان شیرخوار خود را فراموش میکنند و زنان باردار سقط جنین مینمایند و مردم از شدت وحشت همچون مستانند، در حالی که مست نیستند.
2. تشبیه به حرکت ابرها متناسب حرکات یکنواخت و نرم و بدون سر و صداست نه انفجارهای عظیمی که صدای رعدآسایش، گوشها را کر میکند.3. تعبیر بالا نشان میدهد، در عین اینکه کوهها ظاهراً ساکنند، در واقع، در همان حال به سرعت حرکت میکنند؛ یعنی آیه دو حالت از یک شیء را در آن واحد بیان میکند.4. تعبیر به اتقان که به معنی منظم ساختن و محکم نمودن است نیز تناسب با زمان برقراری نظام جهان دارد، نه زمانی که این نظام فرو میریزد و متلاشی و ویران میگردد.
5. جمله إِنَّهُ خَبِیرٌ بِمَا تَفْعَلُونَ مخصوصاً با توجه به اینکه «تفعلون» فعل مضارع است، نشان میدهد که مربوط به این دنیاست؛ چرا که میگوید: او از اعمالی که شما در حال و آینده انجام میدهید با خبر است؛ لذا اگر مربوط به پایان این جهان بود، میبایست گفته شود «ما فعلتـم» (کاری که انجام دادید). از مجموع این قراین دقیقاً چنین استفاده میشود که این آیه یکی دیگر از عجایب آفرینش را بیان میکند.
نتیجهای که از تفسیر آیه میگیریم، این است که این کوهها که ما آنها را ساکن میپنداریم، با سرعت زیاد در حرکتند. مسلّماً حرکت کوهها بدون حرکت زمینهای دیگر که به آنها متصل است، معنی ندارد و به این ترتیب معنی آیه چنین میشود که زمین با سرعت حرکت میکند، همچون حرکت ابرها. طبق محاسبات دانشمندان امروز سرعت سیر حرکت زمین به دور خود نزدیک به 30 کیلومتر در هر دقیقه است و سرعت سیر آن در حرکت انتقالی به دور آفتاب از این هم بیشتر است.
اینکه چرا قرآن کوهها را مرکز بحث قرار داده، شاید بدین جهت است که کوهها از نظر سنگینی و وزن و پا بر جایی ضربالمثلاند و برای تشریح قدرت خداوند نمونه خوبی هستند؛ زیرا آنجا که کوهها با این عظمت و سنگینی به فرمان خدا (همراه زمین) حرکت کنند، قدرت او بر هر چیز به ثبوت میرسد.
به هر حال، آیه مورد نظر از معجزات علمی قرآن است؛ زیرا میدانیم نخستین دانشمندانی که حرکت کره زمین را کشف کردند، گالیله ایتالیایی و کپرنیک لهستانی بودند که در اواخر قرن 16 و اوائل قرن 17 م. این عقیده را برملا کردند، هر چند ارباب کلیسا به شدت آنها را محکوم کرده، تحت فشار گذاشتند. با این حال میبینیم که قرآن مجید حدود یکهزار سال قبل از آن دو، پرده از روی این حقیقت برداشت و حرکت زمین را به صورت فوق به عنوان یک نشانه توحید مطرح ساخت (همان، 15/ 563).
بررسی
در مورد حرکت زمین چند نکته لازم است که بیان شود.
نکته اول ـ به طور کلی میتوان نتیجه گرفت که حرکت زمین اجمالاً مورد پذیرش قرآن کریم بوده است؛ هر چند این آیات به حرکتهای متفاوت زمین اشاره میکند و تنها یک حرکت خاص را در نظر ندارد.
نکته دوم ـ تعبیرات قرآن و اشارات علمی آن به حرکت زمین، بر خلاف هیأت بطلمیوسی حاکم بر فضای علمی زمان نزول قرآن است؛ چرا که در هیأت بطلمیوسی زمین را ساکن و مرکز جهان میدانستند، اما قرآن سخن از حرکت آن گفته است و این یکی از مطالب علمی حق و صادق قرآن بود که حدود 9 قرن بعد از نزول آن توسط امثال کپرنیک به اثبات رسید و این گونه عظمت قرآن و پیامبر(ص) را اثبات میکند.
نکته سوم ـ خبر دادن قرآن از حرکت زمین، هر چند که عظمت قرآن را میرساند، اعجاز علمی قرآن به شمار نمیرود؛ چرا که افرادی مثل فیثاغورث، فلوته خوس، ارشمیدس، استرخوس ساموسی و کلیانتوس آسوسی قبل از بطلمیوس قایل به حرکت زمین شده بودند. پس قبل از اسلام دو دیدگاه در محافل علمی جهان در مورد حرکت و سکون زمین بوده است که دیدگاه حاکم و مشهور همان سکون زمین یعنی نظریه بطلمیوس بود و دیدگاه مغلوب همان حرکت زمین بود.
اعجاز علمی قرآن وقتی ثابت است که قرآن نظریهای را ابراز کند و کسی نتواند مثل و مانند آن را به صورت عادی بیاورد، در حالی که نظریة حرکت زمین قبل از قرآن آورده شده بود، ولی مشهور نبود؛ هر چند این مطلب ضرری به عظمت قرآن نمیزند چرا که قرآن در عصری که مشهور دانشمندان مقهور نظریه سکون زمین بطلمیوس بودند، شجاعانه و با صراحت بر خلاف آن سخن گفت و مطالب علمی حق و صادقی را به جهان عرضه کرد که قرنها بعد به صورت قطعی به اثبات رسید (رضایی اصفهانی، پژوهشی در اعجاز علمی قرآن، 1/ 185).
5 ـ قانون جاذبه
اللّهُ الَّذِی رَفَعَ السَّمَاوَاتِ بِغَیْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا ثُمَّ اسْتَوی عَلَى الْعَرْشِ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ کُلٌّ یَجْرِی لأَجَلٍ مُّسَمًّى یُدَبِّرُ الأَمْرَ یُفَصِّلُ الآیَاتِ لَعَلَّکُم بِلِقَاء رَبِّکُمْ تُوقِنُونَ (رعد/ 2)؛ «خدا کسى است که آسمانها را، بدون ستونهایى که آنها را ببینید، برافراشت؛ سپس بر تخت (جهاندارى) تسلّط یافت؛ و خورشید و ماه را رام ساخت هر کدام تا سرآمد معیّنى رواناند. کارها را تدبیر مىکند؛ آیات (و نشانههاى خود) را شرح مىدهد؛ تا شاید شما به ملاقات پروردگارتان یقین پیدا کنید».
نکته علمی
این آیه با توجه به حدیثی که در تفسیر آن وارد شده است، پرده از روی یک حقیقت علمی برداشته که در زمان نزول آیات بر کسی آشکار نبود؛ چرا که در آن زمان گمان میکردند آسمانها به صورت کراتی تو در تو همانند طبقات پیاز روی هم قرار دارند و چنین کراتی طبعاً هیچ کدام معلّق و بیستون نیست، بلکه هر کدام بر دیگری تکیه دارد، ولی حدود هزار سال بعد از نزول این آیات، علم و دانش بشر به اینجا رسید که افلاک پوست پیازی، به کلی موهوم است و آنچه واقعیت دارد، این است که کرات آسمان هر کدام در مدار و جایگاه خود معلّق و ثابتند بیآنکه تکیهگاهی داشته باشند و تنها چیزی که آنها را در جای خود ثابت میدارد، تعادل قوة جاذبه و دافعه است که یکی با جرم این کرات ارتباط دارد و دیگری به حرکت آنها. این تعادل جاذبه و دافعه به صورت یک ستون نامریی، کرات آسمان را در جای خود نگه داشته است.
حدیثی که از امیر مؤمنان علی(ع) در این زمینه نقل شده، بسیار جالب است. طبق این حدیث امام فرمود: «هذه النجوم التی فی السماء مدائن مثل المدائن التی فی الارض مربوطة کل مدینة الی عمود من نور؛ این ستارگانی که در آسمانند، شهرهایی هستند همچون شهرهای روی زمین که هر شهری با شهر دیگر (هر ستارهای با ستاره دیگر) با ستونـــی از نور مربوط است» (مجلسی، بحارالانوار، 55/ 91).
آیا تعبیری روشنتر و رساتر از ستون نامریی یا ستونی از نور در افق ادبیات آن روز برای ذکر امواج جاذبه و تعادل آن با نیروی دافعه پیدا میشد؟ سپس میفرماید: خداوند بعد از آفرینش این آسمانهای بیستون که نشانه بارز عظمت و قدرت بیانتهای اوست، بر عرش استیلا یافت؛ یعنی حکومت عالم هستی را به دست گرفت (مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، 10/ 111).
همچنین در تفسیر نمونه ذیل آیه 10 سوره لقمان در باره نیروی جاذبه چنین آمده است:عمد (بر وزن قمر) جمع عمود به معنی ستون است و مقید ساختن آن به «ترونها» دلیل بر این است که آسمان ستونهای مریی ندارد. مفهوم این سخن آن است که ستونهایی دارد، اما غیر قابل رؤیت نیست. تعبیری که دراین آیه به کار رفته است، اشاره لطیفی است به قانون جاذبه و دافعه که همچون ستونی بسیار نیرومند اما نامرئی، کرات آسمانی را در جای خود نگه داشته است.
در حدیثى که حسین بن خالد از امام على بن موسى الرضا(ع) نقل کرده، به این معنى تصریح شده است. ایشان فرمودند: «سبحان اللَّه، الیس اللَّه یقول بِغَیْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَها؟ قلت بلى، فقال: ثم عمد و لکن لا ترونها؛ منزه است خدا، آیا خداوند نمىفرماید بدون ستونى که آن را مشاهده کنید؟ راوى مىگوید: عرض کردم: آرى، فرمود: پس ستونهایى هست ولى شما آن را نمىبینید» (تفسیر القمی، 2/ 125. به هر حال، جمله فوق یکی از معجزات علمی قرآن مجید است (همان، 17/ 29).
بررسی
در مورد انطباق قانون جاذبه عمومی با آیات مورد بحث، تذکر چند نکته لازم است. نکته اول ـ در تفسیر «بغیر عمد ترونها» به نیروی جاذبه دو نکته تأملبرانگیز است. الف) آنکه کلمه «عمد» جمع است و به معنی «ستونها» میباشد. پس هر چند تفسیر آن به نیروی جاذبه ممکن است، ولی امکان دارد که مقصود از ستونها چندین نیروی متفاوت باشد که یکی از آنها نیروی جاذبه است و چه بسا آیندگان با پیشرفت علم آن را کشف کنند. پس حصر عمد (ستونها) در نیروی جاذبه، صحیح به نظر نمیرسد.
ب) «سماوات» در قرآن معانی متعددی دارد؛ مثل: جهت بالا، جوّ زمین، کرات آسمانی، آسمانهای معنوی، ستارگان، سیارات و… . در اینجا در صورتی تفسیر آیه به نیروی جاذبه صحیح است که آسمان را به معنای «کرات آسمانی» معنا کنیم. اما با توجه به سیاق آیه 10 سوره لقمان که در مورد نزول باران از آسمان سخن میگوید و آسمانها را در مقابل زمین به کار میبرد و در آیه 2 و 3 سوره رعد که به دنبال ذکر آسمانها از خورشید و ماه و سپس زمین سخن میگوید، معلوم میشود که قدر متقین از آسمان در این موارد، همان آسمان مادی یعنی کرات آسمانی یا طبقات جوّ زمین و… است.
نکته دوم ـ در مورد آیه 41 سوره فاطر نیز سه نکته تأملبرانگیز است.یکی اینکه در اینجا هم باید «آسمانها» را به معنای کرات آسمانی فرض کنیم. دوم اینکه نگهداری آسمان و زمین توسط خدا را به معنای نگهداری آنها توسط نیروی جاذبه معنا کنیم. آری، ممکن است که خداوند توسط وسایل و نیروهای متعددی آسمانها و زمین را نگهدارد تا منحرف نشوند که نیروی جاذبه یکی از آنهاست نه تمام آنها. پس انحصار معنای آیه فوق در نیروی جاذبه صحیح نیست.
سوم اینکه این آیه دو تفسیر دارد و بر اساس یکی از آنها قابل انطباق با نیروی جاذبه است.نتیجه آنکه احتمال دلالت آیات 10 سوره لقمان و آیه 2 سوره رعد بر نیروی جاذبه قوی است، ولی معنای آنها منحصر در نیروی جاذبه نیست، بلکه نیروی جاذبه یکی از مصادیق «عمد» (ستونها) میباشد. به هر حال، این یک اشاره علمی قرآن به شمار میآید که با توجه به عدم اطلاع مردم و دانشمندان عصر نزول قرآن از نیروی جاذبه، عظمت قرآن کریم را در بیان اسرار علمی روشن میسازد و میتواند اعجاز علمی قرآن به شمار آید (رضایی اصفهانی، پژوهشی در اعجاز علمی قرآن، 1/ 155).
6ـ آماده شدن زمین برای زراعت به وسیله باران
فَلْیَنظُرِ الْإِنسَانُ إِلَى طَعَامِهِ أَنَّا صَبَبْنَا الْمَاء صَبًّا ثُمَّ شَقَقْنَا الْأَرْضَ شَقًّا فَأَنبَتْنَا فِیهَا حَبًّا وَعِنَبًا وَقَضْبًا (عبس/ 24ـ 28)؛ «و انسان باید به غذایش نظر کند؛ که ما آب را با بارشى فرو ریختیم؛ سپس زمین را کاملاً شکافتیم؛ و در آن دانه (ها) رویاندیم؛ و (نیز) انگور و سبزى».
نکته علمی
در آغاز، سطح زمین را قشر عظیمی از سنگها پوشانده بود. بارانهای سیلابی پی در پی فرو باریدند و سنگها را شکافتند. ذرات آن را جدا کردند و در قسمتهای گود زمین گستردند و به این ترتیب تودة خاک قابل زراعت تشکیل شد و هم اکنون نیز سیلابها قسمتی از آنها را در خود حل کرده، به دریا میریزند.
اما خاکهای جدیدی که به وسیله برف و باران مجدداً تشکیل میشود، جای آن را میگیرد وگرنه انسان گرفتار کمبود خاک زراعتی میشد. به این ترتیب آیه اشاره به یکی از معجزات علمی قرآن است که نشان میدهد اول بارانها فرو میبارند و سپس زمینها شکافته میشوند و آماده زراعت میگردند. نه تنها در روزهای نخست این عمل صورت گرفته که امروز نیز ادامه دارد (مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، 26/ 148).
Warning: count(): Parameter must be an array or an object that implements Countable in /home/azarshaf/domains/my21.ir/public_html/wp-includes/class-wp-comment-query.php on line 399